این رمان سرگذشت مردی است به نام که در نوزده سالگی برای تحصیل در رشته‌ کشاورزی به دانشگاه میزوری رفت...

قهرمان/راوی کتاب ناتور دشت، پسری نیویورکی و شانزده ساله به نام هولدن کالفیلد است.

ذهن من پر است از رؤیاها و خواب‌ ها و کارها و حرف‌ های آدم‌ هایی که نمی‌شناسمشان....

پرونک به خواسته قلبی اش اعتراف کرده بود که دلش می خواهد معلم موسیقی شود، ایده ای الکی که فقط برای این پیش کشیده بودش که پدر و مادرش را از نگرانی نجات بدهد و

راویِ سیاه‌پوست کتاب "نمک به حرام"، با طنزی نیش‌دار و تندوتیز، و زبانی گاه عامیانه و گاه شاعرانه، جامعۀ امروز امریکا را به نقد می‌کشد و به‌خصوص بر سنت‌های ریشه‌دار نژادپرستی و بحران عدالت انگشت می‌گذارد.

چشم عکاس جان سارکوفسکی یکی از نخستین نوشته‌هایی است که فارغ از تحلیل‌های شاعرانه و فلسفی به چیستی عکس و تاثیراتی می‌پردازد که عکاسی از خود عکاسی گرفته است...

بدین‌سان محتاطانه، مثل مردی که زخم خود را وارسی می‌کند، دوباره پاول را به افکارش راه می‌دهد...

(نمایش نامه آمریکایی،قرن 20م)