«برای اولین بار بالهایم را باز کردم؛ پرندهبودن عجب حس خوبی داشت. دیگر مثل کالبد انسانی قبلیام احساس سنگینی نمیکردم. شاید دیگر لازم نبود برای همیشه روی زمین زندگی کنم. حالا سبک و آرام و آزاد بودم و پرهایم مثل نقرهی جلاخورده میدرخشیدند. میتوانستم نصف عمرم را روی هوا سیر کنم. میتوانستم فاتح آسمان باشم. ناگهان متوجه چیزی شدم… من دیگر نمیتوانستم به خانه برگردم»