تاکی پس از چندین ماه جابهجایی بدن با میتسوها، ناگهان درون بدن خود باقی میماند. در حالیکه نمیتواند روستایی که هرگز آنجا نبوده و دختری که هرگز ندیده را فراموش کند، تصمیم به یافتن روستای کوهستانی میتسوها میگیرد. تنها با چند منظره که در خاطرش مانده بودند و طراحیشان کرده، رسیدن به این هدف برای تاکی به نظر غیرممکن میآید. با این وجود سفرش او را به سوی حقیقتی میبرد که از تصورش هم غیر ممکنتر است.