شاید لولو یادش رفته که دیگر بزرگ شده و نباید نق بزند و بی اعصاب باشد...چون الان دارد نق میزند و بی اعصاب است. او کف زمین نشسته و پا میکوبد و دستهایش را توی هوا تکان میدهد. از آن جیغهایی میکشد که لامپ را میترکانند. بابا و مامانش هم نگران کنار هم ایستادهاند چون نمیدانند وقتی لولوی عزیزشان، لولوی یکی یکدانهشان این طوری بدقلق میشود، چه کار کنند.