هر شبانگاهی كه امیری امر میكند: قصه بگو! و شهرزاد لبنان كلمه میگشاید به گفتن، امیری میمیرید؛ و هر سحرگاه كه شهرزاد لب فرو میبندد، كلمه میمیرد وداستاننویسی زاده میشود...
در"كتاب ارواح شهرزاد" پندار، گفتار و كردار داستان، به دو شیوه اگادمیك و آموزش تجربی- كارگاهی به هم آمیخته شده، بر این باور كه تلاش برای انتقال هنر داستاننویسی، به انگار آموزش خطی یك نگره علمی، ره به بیهودگی دارد. از این رو، سیال اطلاعات ودانش شگردها، طنین تجربهها و نوبركردن جستارهای داستانی، با یقین به شك باشكوه و آینده، چنان عرضه شدهاند كه: در آداب شهرزادگی، هر داستاننویسی، شهرزاد خوداست و خود امیر خود است... كه به هزار و یك داستانش، میمیرد و باز زاده میشود...