در میان بازماندگان خوانین استان سیستان و بلوچستان، تاریخ همواره به دو دوره شکوه و افول تقسیم میشود. دوره شکوه مربوط به دوران قوام نظام قشربندی اجتماعی است و دوره افول به دوران درهمشکستن نظم و ساختار قشربندی اجتماعی اشاره دارد. در این میان، بازماندگانِ خوانین همواره در تمنای بازگشت به دوران شکوهمند هستند.
از سویی زیستن با افرادی از اقشار پایین بلوچستان و مشاهده استمرارِ در حاشیهبودگی آنها در درازنای تاریخ همواره این پرسشهای رنجآور را مطرح کرده است که «چرا باید چنین باشد؟ زمینهها و عوامل شکلگیری نظام قشربندی کدامند؟ و چه عواملی در استمرار این در حاشیهبودگی و فقدان فضاسازی مناسب برای کنشگری اقشار پایین مؤثر بودهاند؟» نگارندهی این کتاب که نوهی یکی از خانهای مهم سیستان و بلوچستان و دانشآموختهی جامعهشناسی است به خوبی با سلسلهمراتب اجتماعی این منطقه آشناست و با آن زیسته است. او در پی پاسخ به همین پرسشها، قشربندی اجتماعی بلوچستان را در سه دورهی قاجاریه، پهلوی و پس از انقلاب ۱۳۵۷ واکاوی کرده است.