مطبوعات در ایران، از آنجا که جانب تحول و ارتباط را میگیرند (حتی مطبوعات دولتی) به آسانی میتوانند مخل نظمهای سنتی تلقی شوند. همچنین مطبوعات متعارفاً به سوی جامعة باز و نوعی تکثیرگرایی در قدرت گرایش دارند، که با ساختار سیاسی توسعه نیافته و گرایش به سوی بسته بودن و تمرکز، در تعارض است. یعنی معمولاً کارکرد آنها در دامن زدن به مشارکت و رقابت عمومی، مطلوب نظامهای خودکامه نبوده است. اما نکتة اساسی در اینجا است که اساساً در جامعهای مثل ایران، مطبوعات، متغیری مستقل نیستند و به دلیل مشخص نبودن وضعیت نهادهای مدنی و سیاسی، مثل احزاب، سندیکاها، انجمنها و گروههای داوطلبانه و زوال تدریجی یا آمرانة گروههای سنتی و عرفی، به سرعت جایگزین آنها میشوند. به این دلیل، مطبوعات در جوامعی اینچنین، کارکرد سیاسی پیدا میکنند و در تحولات اجتماعی و نااستواریهای سیاسی، نقش فعالی مییابند. البته روشن است که به همان نسبت، ضربهپذیرتر هم میگردند و بقا یا فنا، رشد یا رکود آن، تابعی از حدود توسعه یافتگی قدرت سیاسی و وضعیت دولت مستقر میشود.