وقتی گرفتار فلسفه می شوی ،به فکر آسودگی خاطر نباید باشی.فلسفه شغل نیست .فلسفه درد است و کسی که به آن دچار شود خلاص و رهایی اش کمتر امکان دارد و عجب اینکه صاحب درد علاج نمی خواهد و نمی جوید.درد فلاسفه مصداق دردی است که شاعر از آن حکایت می کند.دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد .پس من چگونه گویم کان درد را دوا کن.