همه این ماجراهای عجیب و غریب دقیقا از وقتی شروع شد که خواهرم نیلوفر با پسر دایی خسرو عروسی کرد. فکرش را هم نمیکردم که عروسی خواهرم اینقدر زندگی ام را تحت تاثیر قرار بدهد که مجبور شوم عین رستم دستان از هفت خان بگذرم تا حداقل نام خانوادگی «آسوده» برازنده ی وجود نازنینم شود.