فرزند سیزدهم نوشته ارین ای کریگ است. کریگ در خلقِ فضاهای جذاب و ترسناک مهارت خاصی دارد؛ جزئیات جهانِ داستانش به وضوح در ذهن مخاطب شکل میگیرند و شخصیتهای خاکستریاش به راحتی فراموش نمیشوند. فرزند سیزدهم پُر از پیچشهای داستانی غافلگیرکننده است؛ رابطه بین دو شخصیت اصلی هیزل و پدرخواندهاش خدای مرگ محور اصلی داستان است و در هر فصل به پیچیدگ آن افزوده میشود. هیزل همیشه می دانسته ماننئ سایر خواهرها و برادرهایش نیست. فرزند سیزدهم، وعده داده شده به یکی از خدایان. او تمام دوران کودکی اش در انتظارِ سرپرستش مریک، خدای مرگ، بوده تا بیاید و او را با خودش ببرد. مریک میآید و هدیه ای به هیزل می دهد: قدرت درمان بیماریها و پایان دادن به عذابِ بیماران منتخب مرگ...
دست سرنوشت اما هیزل را به دربار سلطنتی میکشاند، جایی که برای نجات جان شاهزادهای عیاش که برای مرگ انتخاب شده مردد است؛ هیزل میداند چه مأموریتی دارد و قلبش او را به سمت کدام مسیر میکشاند، ولی چه اتفاقی خواهد افتاد اگر در مقابله خواسته خود مرگ بایستد؟