در پس معماری و هنر باید چهار نیروی اصلی دیگر را دید ( نیروی اجتماعی، نیروی اقتصادی، نیروی فنی و نیروی اکولوژیک) که این دوره پنجاه ساله را شکل داده اند. حداقل باید پنجاه سال دیگر بگذرد تا تاریخ نگاران بتوانند به درکی بهتر از این پیش زمینه برسند. در اینجا قصد تأکید بیش از حد بر این مسئله را ندارم و دغدغه من بیشتر هنرهای در حال ظهور، خود معماران و دسته ای از گروه های کوچکی است که به دنبال اهداف میانه رو هستند. به هر حال گاهی اوقات به مسائلی چون فشارهای اقتصادی و چگونگی تعامل معماران نسبتاً فاقد قدرت با این چهار نیرو، اشاره هایی خواهد شد. همچون سیاستمداران، ممکن است آنان نیز تظاهر کنند که قدرت را در دست داشته و در شکل گیری جامعه نقشی دارند (مسئله ای که بخش بزرگی از امیدها و تواناییهایی فکری آنها را اشغال ساخته است) اما اگر حتی چنین بشود، باید آن را بیشتر یک اتفاق شمرد.