ذهن انسان در ذات خود معجزهای از پیچیدگی است که میتواند نقش و نگار باشکوهی از افکار، احساسات و ادراکات خلق کند. بااینحال افکار مزاحم این نقش و نگار را بهگونهای بر هم میریزد که گویی پارگی نامنتظرهای در بافت ظریف پارچه ایجاد شده است. این افکار ناخواسته تحقق مییابند و کنترل آگاهانهای را که معمولاً فرد بر قلمرو فکر اعمال میکند، به چالش میکشند. به جای آنکه هماهنگ با جریان فرآیندهای ذهنی ما جاری شوند، همچون صخرههای ناصاف در یک جریان آرام بیرون میآیند و باعث ایجاد امواجی از ناراحتی و آشفتگی میشوند.
افکار مزاحم در هزاران شکل ظاهر میشوند و هر کدام توانایی منحصربهفردی برای فراخواندن اضطراب دارند. آنها ممکن است در قالب تصاویر آشوببرانگیز، گرایشهای ممنوعه، تردیدها یا ترسهای غیرمنطقی ظاهر شوند. اغلب با غرایز اولیه یا تجربههای گذشته تغذیه میشوند و عقلانیت ما را به چالش میکشند و عمیقترین نقاط ضعف ما را هدف قرار میدهند؛ برای مثال، فردی ممکن است فکر مزاحم ناشی از آسیب رساندن به عزیزی را تجربه کند که علیرغم مغایرت با ماهیت واقعی آن میتواند باعث تحریک اضطراب و عذاب وجدان شدیدی در او شود.