روزی روزگاری در گوشه مزرعه ای یک بوته لوبیا رویید. بوته لوبیا کم کم بزرگ شد و لوبیا داد. در میان دانه های لوبیا، یک لوبیای قرمز بود که خیلی دلش می خواست به همه جای مزرعه سر بزند و دنیا را بگردد...