کتاب شهریور ابری

هنگامی که مردم ایران پس از ساعت ها کار و تلاش طاقت فرسا در بستر شبانه آرمیده بودند، امتداد رود مرزی اترک در طنین دلهره آور می لرزید و چند هزار نظامی متجاوز با تجهیزات و تسلیحات مدرن به سرحدات ایران چشم دوخته و بی وقفه در تلاطم و تکاپو بودند.
پاسگاه مرزی که مانند نگهبان سالخورده در کنج مرز ایران و اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفته بود. با تعداد اندکی سرباز گروهیان، استوار و یک افسر جوان چشم به آن سوی مرز و صحرای بی انتها دوخته بود.
عده ای معتقد بودند هیچ کشوری جونت چشم طمع به سرزمین پر قدرت ایران را نخواهد داشت. اما ظاجرا به گونه دیگری رقم خورد!