«سلاخخانهی شمارهی پنج» روایتی است پستمدرن از بخشی از زندگی خود ونه گات. او که بهعنوان سرباز ارتش آمریکا در جنگ جهانی دوم اسیر آلمانیها شد و در شهر تاریخی درسدن زندانی.
در تابستانی در دهه ی 1960، در یکی مناطق جنوبی شهر لندن، پسری نوزده ساله به نام پال از دانشگاه به خانه می آید و با اصرار و تأکید مادرش در رابطه با پیوستن به باشگاه تنیس مواجه می شود.
تسلیناپذیر گویی سایه یک رمان است و راوی آن در این عالم غرق در سایه گم است. سرتاسر داستان تلاش راوی است برای روشنتر کردن رازی که به نظر دهشتناک میآید، اما از آغاز تا به آخر رمان این عدم قطعیت است که بر خط به خط اثر سایه افکنده است.