گاهی هزار توی ذهنیت دیوانگان است،فرو بروی و آن را حس کنی،یا خودت دارای همان ذهنیت انتزاعی و شاعرانه باشی.قصه ((ژوکند در گرگ و میش ظهر))را مثلا یک جا در ذهن مجسم کنید،که می خواهد به تراژدی یونانی نزدیک شود،یا آن همه رنگ و نور را در ((مرد نورانی))،یا فضای آشفته و شیزوفرنیک و بیان شیزوفرنیک ((ساحل پایای))یا فضاهای سورئالیستی و حرکت در مرز واقعیت و توهم که شباهتی هم با فیلم سورئالیستی سگ آندلوسی اثر دالی و یوئل دارد.