ریزه غصه دارد چون گربهاش را گم کرده است. به نظر شما یک جا مینشیند و زانوی غم بغل میگیرد؟ راستش را بخواهید نه. به راه می افتد و به دنبال گربه میگردد. در میان راه با افراد مختلف و مشکلهایشان آشنا میشود.. ریزه سعی میکند آنها را درک کند اما کسی هست که او را درک کند؟