زیر پل سیاه، قدیمی ترین پل ایران که برای راه آهن ساخته شده بود، شده بود حکومت نیزارها و مرغ های دریایی و لک لک ها و پارک را انگار شروع صنعت تمام کرده بود تا ما را به بازار برساند. اما بعد فهمیدیم که پارک زیر پل، پارک کنار رودخانه، زیر پل سیاه تمام شده بود و ما را رانده بود به عامری، به بازار دست فروش ها، با کالاهای پلاستیکی رنگ و وارنگی که بوی نفت می داد و آن روز دوست داشتیم همه شان را بخریم.
این تمثیلی است که من امروز می فهممش. سال ها بعد، روزی از روزهای چهل سالگی ویدیویی از ساخت پل سیاه اهواز و افتتاحش در1309 را دیدم، تبلوری از رؤیای رضاخان برای ایران مدرن از ساخت پلی برای قطار آغاز شده بود و من بی اختیار یاد ماهیگیران خاموشی افتادم که چندصدمتر بعد از پل، سیگار به لب به پدران خویش بازمی گشتند.