روزی که شهر را آب بُرد... کتابیست که با تصاویر بدیعش جایزهی تصویرگری کلاوس فلوگ و همچنین جایزهی بهترین تصویرگر کتاباولی جهان را برای ماریاخو ایلوستراخو به ارمغان آورد. داستان در شهری اتفاق میافتد که در آن سیل آمده و حیوانات مجبورند هرطور شده شهرشان را نجات بدهند. ایلوستراخو کوشیده با زبان طنز مفاهیم عمیقی را به کودکان بیاموزد و با تصویرگری خاصش هیجان فضای داستان را به بهترین شکل منتقل کند. شهر خیس شده است. حیوانات کاری به کار هم ندارند و هرکدام درگیر مسائل خودشان هستند. آب کمکم بیشتر و بیشتر میشود و دیگر نمیشود نادیدهاش گرفت. حیوانها میفهمند نباید نسبت به هم بیتفاوت باشند و لازم است همکاری کنند تا بتوانند از پس مشکلات بزرگتر بر بیایند.