در سال ۱۸۸۸ تالستوی یقین یافت که رابطه جنسی اصلا نباید وجود داشته باشد. تالستوی، آن عیاش خستگی ناپذیر زمان جوانی پدر سیزده فرزند از همسرش و دست کم دو فرزند از زنان دهقان پیش از ازدواج، حالا آن قدر جسور بود که بگوید توقف زاد و ولد فکر خوبی است ـ و این گونه بخش اساسی وجود خود و به طور کلی بشر را انکار کرد. این انکار را چگونه میتوان توضیح داد؟ نویسنده این کتاب استاد زبان و ادبیات اسلاو و تمرکز تخصصیاش مطالعه روانکاوانه آثار ادبی نویسندگان روس است. اثر حاضر تحلیلی است روانکاوانه از زن ستیزی، مازوخیسم و تأثیر مرگ زودهنگام مادر بر ذهنیت و شخصیتهای داستانی لف تالستوی، نویسنده بزرگ روس.