مراد، طلبکار سمجیست که دست از سر این خانواده برنمیدارد و وقت و بیوقت مزاحم سیدمریم میشود. کوهیار که بعد از مرگ پدرش خود را مرد خانه میداند، در تلاش است کاری کند تا پول مراد را جور کند.
ویلیام جیمز موریارتی، فرزندخواندهی خاندان اشرافی موریارتی، پروفسور ریاضیات و نابغهای است که خارج از فضای تدریس در نقش مشاور و کارآگاه خصوصی فعالیت میکند...
الیاس و لایا در تلاش هستند تا از سرا فرار کنند و به زندان کاف برسندجایی که برادر لایا به خاطر داشتن دانش محرمانه درباره سلاح های مارشال ها زندانی شده است
هفت دانشآموز دیگر به مدرسه نمیروند، در اتاقخوابشان پنهان میشوند و توان رویارویی با خانواده و دوستانشان را ندارند، تا اینکه دروازهای به جهانی دیگر پیدا میکنند که راهکاری هرچند موقتی برای فرار از زندگی پراضطرابشان است.