کتاب ابتدا تفاوت دیکتاتورهای سنتی با دیکتاتورهای امروزی بیان می کند. از نظر تاریخی، شخصیت هایی مانند استالین، هیتلر و مائو از طریق ایجاد ترس، خشونت گری و تلقین ایدئولوژیکی حکومت می کردند. با این حال، در قرن بیست و یکم، نسل جدیدی از دیکتاتورها ظهور کرده اند که با فریب درک عمومی و شبیه سازی فرآیندهای دموکراتیک، کنترلگری و تمامیت خواهی خود را حفظ کرده و گسترش می دهند. به عقیدۀ نویسنده این تغییرات به دلیل پیشرفت تکنولوژی های جدید است که ابزارهای حرفه ای تری برای سرکوب در اختیار حاکمیت های دیکتاتوری قرار داده است. برای مثال دیکتاتورهای مدرن مانند ولادیمیر پوتین، رجب طیب اردوغان و ویکتور اوربان از رسانه های عمومی برای شکل دادن به افکار عمومی استفاده می کنند. آنها افرادی را به کار می گیرند تا روایت هایی بسازند که مشروعیت آنها را تقویت کند و مخالفان را در چشم مردم بی اعتبار کند که شامل ترکیبی از تبلیغات، اطلاعات نادرست و سانسور است. برخلاف پیشینیان خود، این دیکتاتورها رسانهها را به طور کامل سرکوب نمیکنند، بلکه آنها را به شکلی نامحسوس کنترل میکنند تا ظاهری کثرتگرا و دموکراتیک داشته باشند. از طرف دیگر این حکومت ها اغلب انتخابات برگزار می کنند و برخی از نهادهای دموکراتیک را حفظ می کنند، اما این نهادها به شدت متفاوت با نهادهای دموکراتیک واقعی هستند و در نهایت منجر به تداوم حاکمیت دیکتاتور می شوند. به عنوان مثال، آنها ممکن است اجازه دهند تعداد محدودی از رسانه های مخالف وجود داشته باشند و توهم آزادی مطبوعات را ایجاد کنند و در عین حال اطمینان حاصل کنند که این رسانه ها کمترین تأثیر را بر افکار عمومی دارند. مطالعات موردی کتاب شامل ولادیمیر پوتین با موضوع کنترل رسانه ها و دستکاری انتخابات، رجب طیب اردوغان با ایجاد یک استبداد در پس دموکراسی و ویکتو اوربان دیکتاتور مجارستان است.