موضوع این کتاب تلاشی است برای رفع ابهاماتی که ما در روانکاوی و در جامعه در کل نسبت به مفهوم احساس گناه، فرامن (سوپراگو) و عوامل اصلی ایجاد کننده احساس گناه ناموجه یعنی میل انسان به تخریبگری و شرارت داریم.
دونالد کاروت با طرح ایدۀ وجود دو نوع گناه متمایز و با مددجویی از آرای ملانی کلاین گناه تهدیدگر را از گناه جبرانی و همینطور فرامن را از وجدان متمایز در نظر گرفته است و تلاش نموده تا نشان دهد چطور یکی گرفتن این دو نوع گناه باعث شده است نتوان در روانکاوی از ظرفیت موثر این احساس برای تغییر خود و تغییر اجتماعی استفاده کرد.