در کتاب "دری و بره سیاه کوچولو"، دُری وروجک قرار است توی مدرسه خواندن یاد بگیرد. اما روخوانیِ او نسبت به بقیهی بچهها ضعیفتر است، برای همین نمیتواند با دوست صمیمیاش رزابل همگروهی شود تا با هم کتاب بخوانند. رزابل میتواند داستانِ بلند بخواند و دُری و جورج (دوست قدیمی دُری) باید داستانهای ساده و کوتاه بخوانند؛ مثل داستانهایی دربارهی حیوانات اهلی مزرعه. یک روز که دُری به خانه برمیگردد و کتابهایش را کف حمام پخش میکند تا شروع به خواندن کند، توی دنیای خیالاتش میرود و وارد داستانی میشود. وقتی دُری به دنیای واقعی (یعنی همان حمام خانه) برمیگردد میبیند یک برهی سیاه هم از توی داستان بیرون آمده. او تصمیم میگیرد بره را پیش خودش نگه دارد!
داستان دیگری از مجموعهی بامزهی «دری» که همچون کتابهای قبلی، خلاقیت در آن به سطح تازهای میرسد و نویسنده با داستان روان و پرماجرای خود بچهها را جذب روایتش میکند.