در سرزمینی به نام “دریای بدون باد” زندگی آرام و ساکتی جریان داشت. در این جزیره، بادی نمیوزید، موجی نبود و مردم به سکوت عادت کرده بودند.ناخدا پوف آرزو داشت روزی باد بیاید و زندگی یکنواخت آنها را تغییر دهد....
دوباره میخواهند پرسی جکسون را از مدرسه ی شبانه روزی اخراج کنند و این تازه اول بدبختی است انگار تازگیها ایزدان المپ و هیولاهای افسانه ای از توی کتاب تاریخ یونان باستان پرسی بیرون می آیند و در زندگی اش دخالت میکنند.
کتاب "غافلگیر کردن بابای شیطون"، دربارهی خواهر و برادری است که تصمیم میگیرند با کمی کمک از طرف مادرشان، هر روز پدرشان را غافلگیر کنند. البته نه هرجور غافلگیریای!