هر سال، ماهِ قبل از کریسمس، اِلنور دکهای در بازار سِینت جورج کرایه میکند و در شیشههای دستساز کوچک، یأس میفروشد. بیشتر مشتریانش محلیاند. گردشگران معمولاً از دکهی کیفهای نمدی در سمت چپش یکراست به سراغ دکهی شمعهای اُرگانیک در سمت راستش میروند و بهندرت نگاهی به شیشههای کوچکی که روی پیشخان اِلنور ردیف شده میاندازند.انواع و اقسام یأس در بساطش پیدا میشود: یأس از پدر و مادر بیمسئولیت، یأس از کودک زشت، یأس از تنها بودن یا به قدر کافی تنها نبودن، یأس از گربه، شراب خوب، مجموعه کتاب و دین، و یأسِ رُکِ شب قبل از کریسمس که بیبروبرگرد پرفروشترین کالای دکهاش است. انگار مشتریها خودشان میدانند کدام یأس را باید بخرند و نیاز به پرسوجو ندارند.النور فقط دم عید کریسمس یأس میفروشد. وسعش نمیرسد دکه را برای تمام سال کرایه کند. وانگهی، طی دیگر ماههای سال مردم برای احساس یأسِ اول صبح، نیازی به بهانه ندارند. خورشید بالا میآید و پایین میرود و روزها از پی هم میآیند و میروند و واقعاً چه جای دلخوشی هست؟ در کریسمس از مردم انتظار میرود در پوست خود نگنجند و وقتی هر چه زور میزنند چنین حالی ندارند، آنوقت داشتن این شیشه خاصیتش معلوم میشود و میتوانند به آن اشاره کنند و بگویند: «من حالم خوب بودها تا این شیشه را خریدم.»