میرا به خواطر جنگ از كشورش مهاجرت كرده. وارد سرزمینی دیگر شده است كه در آنجا رفتار شایستهای با او ندارند. تقدیر باری دیگر فرصت فرار در اختیار او قرار داده است تا زندگیاش را از این رو به آن رو كند و …
شاید اگر می توانستم در عالم رویا باشم، اگر می توانستم خواب ببینم، می شد چند ساعتی در دنیایی که من و او می توانستیم با هم باشیم، زندگی کنم. او خواب مرا می دید. من هم می خواستم خواب او را ببینم.