جهان عوض شده است. تایتان‌ها دنیا را تسخیر کرده‌اند. ولی بشریت یاد گرفته چطور پشت دیواری عظیم به دور از وحشت آن‌ها زندگی کند. همه هر روز این سؤال را از خودشان می‌پرسند تا کی قرار است این وضعیت دوام پیدا کند؟

تصور کن، اگر جادو همیشه در اختیار همه بود... بعد از یک شعبده‌بازی فاجعه‌بار، پدر ابی تصمیم می‌گیرد برای همیشه با دنیای جادو خدافظی کند.

جایی در بلوک شمال بیلبوردی به چشم می‌خورد که هر کس روی آن طرحی متفاوت می‌بیند.

به شکارچیان شبح اطلاع می دهند که یک ایستگاه رادیویی محلی از حضور صداهایی عجیب و بیگانه رنج می برد.

هیچ وقت یک حلزون را نگاه نکن هیچ وقت برای رژه دیر نکن هیچ وقت یک برنامه بی نقص را نقص نکن

شغل جدید «جک تورنس» در «هتل اورلوک»، بهترین فرصت او برای تجربه یک شروع تازه است.