تو بيروت به فعاليتم ادامه دادم. اخبار حزب الدعوه رو تو عراق و كويت دنبال مىكردم. يه بار تو اين مرور اخبار، در صفحه اول روزنامه وطن عكس تعدادى از مبارزان و مجاهداى حزب الدعوه رو ديدم كه بهشون مظنون بودن وتحت تعقيب. دوربين كه خاموش شد، پيرمرد، كمى آرام، انگار كه نبايد كسى حرفش را مىشنيد، به سيّد امير گفت: «ابومهدى المهندس رو كه حتماً مىشناسى؟» سيد امير گفت: «بله.» - عكسش بين اعضاى حزب الدعوه روى جلد روزنامه بود. البته چون از روى اطلاعات گذرنامه نوشته بودن، اسم اصلىش، يعنى جمال جعفر ابراهيم، زير عكسش نوشته شده بود.