مؤلف و مترجم در کتاب حاضر، نمایان میسازد که چگونه داستانها قادرند در طی گذر سالها اشتباهات ما را به ما گوشزد کنند. وی معتقد است اگرچه با نوشتن و تفسیر این داستانها، دنیا تغییر نخواهد کرد لیک امکان آن هست با مطالعه این گونه کتابها دنیا را با چشمهایی دیگر ببینیم. شاید بسیاری از مسائل که تا به امروز برایمان با اهمیت جلوه میکردند، کم یا بیاهمیت شوند و برعکس خیلی از مسائل کم اهمیت، اهمیت واقعیشان آشکار گردد. عدالت، انسانیت خصوصاً رویاهای انسانها، عشق و دوست داشتن مفهومی دیگر خواهد یافت. به مدد این گونه کتابها، میتوانیم به دنیای کودکی خود بازگردیم، به دنیایی که در آن حیوانات حرف میزنند، ستارهها چشمک میزنند، باد و نسیم آواز سر میدهند و شاخ و برگ درختان میرقصند و گلها میخندند و لطافت و عطر خود را بیهیچ چشم داشتی به ما هدیه میکنند و همه از زیبایی اما کوتاهی عمر میگویند! همچنین این گونه داستانها به ما گوشزد میکنند این که چرا ما از جاده خوشبختی منحرف شدهایم؟ نشان میدهند که چگونه خود مبدل به سیندرلا شدهایم و یا از بچههای خود یک شاهزاده قورباغه ساختهایم به ما نشان میدهند که چگونه نهالی را که با آرزوها کاشته و پرورش دادهایم درست زمانی که تصور میشود به برگ و بار نشسته جز یک نقاشی بسیار زیبا نبوده و یادآور میشوند که آن شاهراه زیبایی را که با قدمهای استوار میپیمودیم جز یک خیال زیبا که منتهی به گودالی نازیباست، چیزی بیشتر نبوده! آنچه باید مورد توجه قرار گیرد، این است که این داستانها، همهی مسائل لازم را سالها قبل و با زبانی بچگانه به ما گفتهاند.