در موزهی «سانتر پلکله» بلوایی به پا شده. یک عروسک خیمهشببازی باارزش بی هیچ سرنخی غیبش زده. مشتی پلیسِ سردرگم با انواع گرفتاریهای عجیبوغریب دستبهگریباناند که درست همان روز سروکلهی «لنا» پیدا میشود. دختری که آمده تعطیلاتش را با پدرش بگذراند. پدرش در ادارهی پلیس کار میکند و حتی وقت سرخاراندن هم ندارد. آیا ارتباطی میان لنا، پدرش و عروسک خیمهشببازی گمشده وجود دارد؟ رشتههای ظریف این داستان پلیسی جذاب با الهام از زندگی یک هنرمند بزرگ شکل میگیرد و بر بستری از روابط خانوادگی در هم تنیده میشود.