…لزوم تغییر و تحول در علم، آنچنان هویداست که کسی در اصل آن شکی ندارد و تصورش موجب تصدیقش میشود؛ بهطوریکه اگر از دو مقام کلاسیک «هست» و «باید» به موضوع نظر کنیم، هم در مقام «هست» که اشاره به واقعیت علوم انسانی دارد، تحول را در طول تاریخ شاهد بوده و هستیم و هم در مقام «باید» که ارجاع به ضرورت تحول در موقعیت کنونی دارد، اجماعی را نه تنها در گستره ملی که نیز در گستره جهانی شاهدیم. لذا آنچه که محل بحث و گفتوگوست، موضوعاتی نظیر «گستره تحول»، «میزان تحول»، «سطوح تحول»، «مکانیزم تحول» و «فرایند تحول» است که بدون تنقیح دقیق کلام، به اصل تحول ارجاع داده میشود.