تجربهگرایی چیست و چه نسبتی با سوبژکتیویته دارد؟ تجربهگرایی آنگونه که در این کتاب به کار رفته مفهومی بیشتر سیاسی است تا معرفتشناختی. سرشتِ تجربهگراییِ معرفتشناختی را ژان لاک با این اصل که «همهی شناخت ما درنهایت از تجربه نشئت میگیرد» تعین بخشید. این اصل در قالبِ یک هنجار قرار است همچون معیاری برای شناساییِ معرفتِ راستین به کار آید. اما تجربهگراییِ سیاسی به جای جستوجوی هنجارهایی از این دست، نفس ِ هنجار را به مسئله بدل میکند: هنجارها چگونه شکل میگیرند؟ تجربهگرایی سیاسی نه فرمانی با این مضمون که «باید در محدودهی دادههای تجربی باقی ماند»، بلکه پرسشی است در بابِ اینکه چگونه دادهها پشت سر گذاشته میشوند. مسئله نه جستوجوی ملاکی برای توجیهِ صدقِ باور و نقدِ باورهای ناموجه، بلکه چگونگیِ شکلگیریِ باور بهمنزلهی فراتر رفتن از امر دادهشده (donn) است. دادهها به خودیِ خود هیچ نسبتی را اقتضا نمیکنند، با تحلیلِ یک داده نمیتوان نسبتِ آن را با دادهای دیگر استنتاج کرد، به بیانِ دیگر نسبتْ درونیِ طرفینِ نسبت نیست. در این معنا، جهان تجربهگرایی جهانی است که در آن «حرف ربطِ «و» درونبودگیِ فعلِ «است» را از تخت سلطنت به زیر میکشد، جهانی که در آن خودِ اندیشه در نسبتی بنیادین است با خارج.»