سهل است که در مورد نابرابری بدبین باشیم. میدانیم که در بسیاری از مناطق جهان طی دو نسل گذشته نابرابری بهشدت افزایش یافته است. کمتر کسی بهاندازهٔ توما پیکتی به عیان ساختن این مشکل اهتمام ورزیده است. و حالا پیکتی در «تاریخ مختصر برابری»، این اثرِ جدیدِ شگفتانگیز و پرقدرت، به ما یادآور میشود که گسترهٔ عظیم تاریخ حاوی دلایلی است برای خوشبین بودن. او نشان میدهد که حرکتمان طی قرنها به سمت برابریِ بیشتر بوده است. نزد پیکتی قوس تاریخ طولانی است، اما به سمت برابری خم میشود. با این همه، این امری خودبهخودی نیست: ما بهعنوان شهروند باید مهیای این باشیم که برایش بجنگیم، و پیوسته انبوهی از نهادهایی را (باز) بیافرینیم که آن را موجب خواهند شد.
پیکتی با ظرافت و ایجاز راهمان را از میان مراحل سترگی باز میکند که، خوب و بد، سازندهٔ جهان مدرن بودهاند: رشد سرمایهداری، انقلابها، امپریالیسم، بردهداری، جنگها، و ایجاد دولت رفاه. این تاریخی است مملو از خشونت و ستیز اجتماعی که در فواصلشان پسرفت بوده است و فاجعه. اما پیکتی نشان میدهد که در این معرکه، جوامع انسانی گهگاه حرکتی کردهاند به سوی توزیع عادلانهتر درآمد و دارایی، کاستن از نابرابریهای نژادی و جنسیتی، و افزایش دسترسی به مراقبت سلامت و آموزش و حقوق شهروندی.