در سال ۱۹۰۵ روسیه در زمین و دریا از یک کشور آسیایی گمنام شکست خورد. برای دستیابی به علل این پیروزی باید نگاهی نقادانه به تاریخ ۵۰ سال گذشته ژاپن بیندازیم. در این بازه زمانی تغییر و تحولات زیادی در کشور ایجاد شد، از جمله نابودی نظام فئودالی، تأسیس مدارس جدید، ایجاد کارخانجات زیاد و از همه مهمتر به وجود آوردن قوانینی که از این تغییرات به خوبی حمایت میکرد. دولتمردان ژاپن با اعمال سیاستهای درست و اصولی از مخالفت عمومی با این پیشرفت جلوگیری کردند. در حالی که در اغلب کشورها چنین تغییراتی به اعتراض و درگیریهای شدید می انجامید.
پیروزی ژاپن بر روسیه سه ثمره مهم داشت که عبارت بود از ورود ژاپن به جمع دولتهای بزرگ، زمینه سازی انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و در نهایت بیداری کشورهای استعمار زده که خواستار تحولات در کشور خود بودند.
در قرن نوزدهم ژاپن تنها کشور آسیایی بود که موفق شد با برنامه ریزی درست و هدفمند در مدت ۴۰ سال (۱۸۵۳ تا ۱۸۹۳) خود را از یک کشور معمولی و سنتی به کشوری صنعتی و مدرن تبدیل کند.
عوامل متعددی باعث شد تا ژاپنیها لزوم تغییرات و تحولات را متوجه شوند. آنها آگاهانه و با برنامه ریزی درست توانستند اصلاحات را در کشور آغاز کنند.
در این کتاب تا حد امکان روشهای انجام این اصلاحات و دلایلی بررسی می شود که چرا کشورهای دیگر با وجود نیات و مقاصد مشابه نتوانستند به کارهایی که ژاپنی ها انجام دادند برسند.