ده ماه پس از مرگ مادر راوی قهرمان این کتاب به لندن سفر می کند این شهر مورد علاقه مادرش بود و وقتی راوی در خیابان ها سرگردان است خودش را در حال انعکاس زندگی مادرش و رابطه آن ها می بیند.
مارتین هایدگر یک نازی معمولی و از اعضای وفادار خرده بورژوازی استانی بود. او همچنین یکی از مهمترین فیلسوفان قرن بیستم بود. چگونه این ترکیب همزمان را درک کنیم؟