شاید من هم بتوانم پانزده سال تمام آن بالا دوام بیاورم. شاید یک مرغابی رویم بنشیند و برایش استراحتگاهی شوم. شاید این فکر و خیال ها احمقانه باشد. اما گمان کنم از تماشای دفن پدر و مادرت توی جعبه یی زیر گل عاقلانه تر باشد.
من اصلا دلم نمی خواست یک شوهر معمولی داشته باشم.واقعیتش دلم می خواست یک شوهر خفنی می داشتم ، خیلی خفن. یک شوهری که به هر دوست و آشنایی می گفتم دهانش عین دهان تمساح موقع خوردن گراز باز می شد.