در رمان قصهی یک معلم را از زبان خودش میشنویم که هنر خوشنویسی را آموزش میدهد، و درعینحال مفاهیم زندگی را با تکتک حروف و با نقش پررنگی که کلمهها در بیان احساسات دارند، به شاگردانش درس میدهد.
ادوارد مون که بهتازگی به اعدام محکوم شده است، خانواده نابسامان دارد. پدرش مرده و مادرش زنی الکلی است که بیشتر اوقاتش را بیرون از خانه و با غریبهها میگذراند. جو ده سال است برادرش اد را ندیده و حالا عازم سفری از نیویورک به تگزاس است تا برادر محکوم به مرگش را ملاقات کند.