یک زن بابای بدجنس و یک دختر لوس و ازخودراضی با یک چاه مهربان و یک دیو وارونه‌کار و یک شاهزاده، دنبال دختری می‌گردند که...

متوجهید که... در منطقه‌ی ما مدام شلیک می‌کنند. از یک طرف اوکراینی‌ها و از طرف دیگر روس‌ها!

سعی کرد با حواس جمع به تورنتو و اولین کارهایی که از آن به بعد باید انجام می‌داد فکر کند: تاکسی، خانه‌ای که تا به حال ندیده بود و تخت‌خوابی ناآشنایی که می‌بایست به تنهایی روی آن می‌خوابید.

دختری زیبا به نام بت‌شبا زیبا وارث مزرعه‌ای می‌شود، با عشق سه خواستگار روبه‌رو است و این سؤال بزرگ، که بهترین انتخاب کدام است...

پس از تجربۀ انسان با پدیدۀ پندمیک کووید 19، فضایی آخرالزمانی خلق کرده که ما، در مقام خواننده، چاره‌ای نداریم جز اینکه خودمان را به جای شخصیت‌های کتاب بگذاریم و یک سؤال مهم بپرسیم: اگر ما بودیم، چه می‌کردیم