سه بعد از ظهر، سوت تعطیل کار معدن مثل همه روز، در هوای سرد و مه آلود دره های زیراب پیچید. در همه جا نفوذ کرد: لابه لای شاخه های درخت هایی که برگ ریخته بودند و در زیر شیروانی های آهنی و یا تخته کوبی که در طول دره های معدن به چشم می آمدند؛ و در زیر سقف تونل های دراز و تاریکی که حیات یک عده انسان را به صورت گرد تیره زغال در می آوردند و دوباره به خورد خود آنها می دادند.