هزار و یک شب داستانی به نقل از پادشاهی با عنوان شهریار و روایتگر آن شهرزاد (دختر وزیر) است. اکثر ماجراهای آن در بغداد کنونی که یکی از شهرهای پر رونق ایران باستان هست میگذرد و بعضی از داستانهای آن را از ریشهٔ ایرانی و برگردانی از «هزارافسان» دانستهاند..
شقایق دختر خانوادهی شادفر از سالها پیش درگیر رویاییست که رفتهرفته برایش تبدیل به کابوس میشود. برادرش که دانشجوی روانشناسیست، مصرانه دنبال علت آن معماست و از خانوادهاش میخواهد شقایق را نزد استادش ببرند تا درمان شود. اما با مخالفت مادرش روبرو میشود. موضوع برایش بغرنج میشود و تصمیم میگیرد به تنهایی قضیه را پیگیری کند. با مراجعه به مشاور و روانپزشک برای حل مشکل شقایق، پای پدر و مادر به کلینیک باز میشود. یک موضوع به نظر ساده کنار میرود و پرده از واقعیتی مبهم برمیدارد. ماجرا مربوط به گذشتهی نه چندان دوریست که هیچکدام از آن اطلاعی ندارند. حقیقتی که با ورود یک زنِ ناشناس تبدیل به معما میشود. برای باز شدن این گرهی کور به تاجری خوشنام برخورد میکنند که ظاهرا ربطی به آنها ندارد. اما هر چه پیش میروند گرهها کورتر و معما گنگتر میشود. بالاخره جایی که انتظارش را ندارند، سروکلهی زنِ رویاهای شقایق پیدا میشود...
خودت و دوست دارم اما این همه حق به جانبیت و.... نه. - راه داره عوضش کن صورتش را آرام جلوتر کشید و لبانش را کنار لبانم چسباند و گفت: - تو که بلدی چطوری گربه رقصونی کنی. من؟ لبش را روی صورتم کشید و تمام احساسم را به بازی گرفت - کافیه فقط چشات و خوب باز کنی تا ببینی کوتاه و مقطع لب زیرینم را بوسه زد. - من.... این منی که با منه رو دیگه خیلی وقته نمیشناسم قلبم بیامان کوبید. - دیگه هیچ وقت خودت و این طوری ازم دریغ نکن نامش لرزان از میان لبانم خارج شد. - ندیدنت روانیم میکنه
رمان «نوهی آقای لین» داستان نیست، افسانه هم نیست، شعری است بلند و روان در کمال سادگی و در نهایت زیبایی. به زیبایی و درخشندگی آب زلالی که از چشمهای کوچک در دل کوه روان میشود و زمزمهکنان به سوی دشت میرود، بیهیچ شتابی بیهیچ سر و صدایی؛ مگر زمزمهای دلنواز و آرامشبخش.
کتاب «الماس سخن» به قلم ماهرخ متوسل، پژوهشیست ادبی و فرهنگی که با نگاهی دقیق و تحلیلی به ضربالمثلها و آموزههای بلاغی در آثار حکیم نظامی گنجوی، بهویژه مجموعهی گرانسنگ پنجگنج، پرداخته است.