داستان مهاجرانی که سرزمین مادری خود را ترک می کنند...

با یک هیولای بامزه که یکدفعه بیدار می‌شود و سر و کله‌اش در شهری آرام و بی دردسر پیدا می‌شود، چطورید؟

خب، منظورم از درخت یک خانه درختی است

سوان عاشق که اقتباسی است از بخشی از رمان در جست‌ و‌ جوی زمان ازدست‌رفته، اثر مارسل پروست

وقتی جوراب های راه راه خانم همسایه بارها و بارها غیبش می زند یا اسباب و اثاثیه ی قصر آقای گنزاک خود به خود جا به جا می شوند، برای حل معما باید سراغ چه کسانی رفت؟

قصه از جایی آغاز م ی‌شود که مردی به نام آقای بینگلی در همسایگی خانوادۀ بنت سکونت می‌کند.