هیچ روزی برای دش کاند خستهکننده نیست. روز دوشنبه، قبل از اینکه دش بتواند از برشتوک و نوشیدنی چگوآرا لذت ببرد، ولگردهای دعوایی، کشتیکجکار و گربهی دیو دودم بهش حمله میکنند.
قهرمان اصلی این داستان مرد جوان مخترع و عاشق پیشه ای است که در دنیای درونی خود دچار ترسی مبهم از جزئیات دنیای در حال توسعه مخصوصا اتومبیل ها شده است .او برای بدست آوردن قلب معشوقه اش دست به اختراعی عجیب می زند که بازتابی از جهان بینی اوست.
در این درام روانشناختی جذاب، الیزابت، زنی که پیشتر رقصندهای بوده و امروز فلج است، مایکل یک بازیگر بیکار را استخدام کرده تا نمایشنامهای را که نوشته است با هم بخوانند. اما با پیشرفت داستان، شباهتهای نگرانکنندهای بین نمایشنامه و زندگی واقعی هر دو پدیدار میشود.
خالی گذاشتن آپارتمان، حتی برای یک شب، ممنوع. ایجاد مزاحمت برای ساکنان، که همگی ثروتمند هستند یا مشهور یا هر دو، به کلی ممنوع. این ها تنها قوانینی هستند که جولز لارسن در شغل جدیدش به عنوان یکی از مراقبان آپارتمان های ساختمان بارثولومیو باید رعایت کند.
پیش از این ما را نیز سر بودن جهان بود و همچو شماری دیگر در پیله خود تنیده مان روزهای روشن را به رسم تقویم، تکراری و شبانه های آرام را به قرار زمان، به خواب بی خبری می گذراندیم.