کاندید پرسید: «حقیقت دارد که مردم همیشه در پاریس خنداناند؟» کشیش پاسخ گفت: «بله، اما از روی دلخوری و عصبانیت؛ چون مردم با قهقهههای بلند از همه چیز مینالند. اینجا حتی نفرتانگیزترین کارها را با خنده انجام میدهند.»
اینجا هم خیلی میخندید و هم خیلی حرص میخورید. برادرهای آنژل او را احمق بانمک صدا میکنند و او هم هر بار با کمک دروهمسایه و دو دوست عزیزش، کلوئه و کوین، حسابشان را میرسد. در ضمن آنژل عاشق لباس صورتی، آبنبات، ماست لیمویی و مَشویو، عروسک شیرش، است و از دوستی با کوین لذت میبرد، البته اگر برادرهای وحشیاش بگذارند!
«شازده کوچولو» کتابی سرشار از رویکردها و دیدگاههای تازه و ناب انسانی است که «آنتوان دوسنت اگزو پری» برای نشان دادن فاصله آدمها از آن چه که باید باشند، به جهان هدیه داده است. هر جملهای از این کتاب زنگ بیدارباشی برای روح خاموش انسان هاست. این کتاب الفبای زندگی جهان است و کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که یک بار آن را ورق نزده باشد. بیدلیل نیست وقتی در جنگ جهانی دوم، رادیو خبر سقوط و ناپدید شدن هواپیمای آنتوان را اعلام کرد، بسیاری از مردم جهان، حتی آلمانها هم در سوگش گریستند.
خانه ای با اتاقی زیر شیروانی و پنجره ای بلند، یک زوج سالخورده و دوست داشتنی، هفت دوست صمیمی، کافهای در شهر و یک «قول» هسته مرکزی داستان این کتاب را شکل می دهند.