خرگوش های دوقلوی بامزه ای به نام «سمانی» و «سمیلی» که می خواهند توی هر کار سرک بکشند

فرانکلین و هریت از این که با پدر و مادرشان زندگی می کنند، لذت می برند. آن ها همچنین وقت گذراندن با عمه تی را دوست دارند و با وجود او اوقات خوشی را دارند...

یکی از بدترین کابوس های زندگی ام به حقیقت پیوست

غصه، لعنتی مثل هشت پا لیز و چسبناک است

وقتی غول های قوزی پل نشین محله یکی بعد از دیگری ناپدید می شوند، بنجامین بلانک مشکوک می شود.

راستش را بخواهید اسم من واقعا پنی قشقرق نیست، «پنلوپه جونز» است