کتاب سنت روشنفکری در غرب را دو تن نوشتهاند که یکی از آنان تاریخنویسی روشنفکر است با احاطهی کامل بر ادبیات و فلسفه (برونوفسکی) و دیگری ریاضیدانی علاقهمند به فلسفهی علم و ادبیات (مازلیش).
داستان با بابی جونز، پسر کشیش محلی، آغاز میشود که هنگام بازی گلف در ساحل ولز، جسد مردی را در پای صخرهای پیدا میکند. مرد در حال مرگ است و آخرین کلماتی که بر زبان میآورد این جمله مرموز است: چرا از ایوانز نخواستند...
کتاب "به یک بابا و مامان مناسب نیازمندیم"، داستان پسری به نام بری را در خود جای داده که به خاطر دلایل مختلف از پدر و مادرش ناراضی است و یکی از این دلایل اسم تاریخ مصرف گذشتهای است که روی او گذاشتهاند.