مذاکرات را گذاشتند توی چایخانه من و توبرای اولین بار بود که دل ام خواست به یادت کیک بپزم.سیاه تر از کیک های تو نشد،اما طعم کیک سوخته تو چیز دیگری بود رعنا .همانروزها یاد گرفتم قهوه درست کنم.