کتاب "زنان نالایق"، رمانی است تاریک، تکاندهنده و عمیق که در مرز میان دیستوپیا و نقد اجتماعی حرکت میکند. داستان در جهانی روایت میشود که زیر فشار فاجعههای زیستمحیطی و فروپاشی تمدن قدیم قرار دارد؛ شهری که دیگر بهسختی نفس میکشد و صومعهای که دیوارهایش پناهگاهی است از نظم و انضباط خشن...
مارکوس، یک تامین کننده گوشت انسان، با این جامعه جدید درگیر شده و به خاطر ضررهای شخصی خود شکنجه می شود. مارکوس که در کارخانه فرآوری محلی کار میکند، به کشتار انسان ها میپردازد، اگرچه دیگر کسی آنها را چنین نمینامد.