راه را گم کرده بودیم. الیا نقشه منطقه را روی ماشین باز کرده بود و با قطبنما و اعداد روی نقشه دنبال مسیر درست میگشت. کاری که من سر در نمیآوردم. حاضر نبود از جی پی اس استفاده کند. ابزار سنتی را ترجیح میداد. هوا تاریک شده بود. آسمان پرستاره بالای سرمان میدرخشید.
اولین باری بود که به کویر میآمدم. بالاخره تصمیم بر این شد که شب همان جا روی سقف ماشین «لندروور» بخوابیم. از نردبان پشت ماشین بالا رفتیم. الیا زود خوابش برد. ولی خوف تاریکی و سروصدای جانوران که گاه از فاصله خیلی نزدیک به گوش میرسید خواب از سرم پرانده بود...