گفته بودم که این داستان چند آغاز دارد. روزی که پایم را گذاشتم توی آن خانه، تکتک روزهایی که آن خانه را برای همیشه ترک نکردم. اما شاید هم داستان با ورودم به آن خانه یا بهدنیاآمدن دخترک یا نیش زنبور آغاز نشد، بلکه همان بعدازظهری آغاز شد که آن سگ افتاد دنبالم و من هم اشتباه کردم و راهش دادم.